یا حرز من لا حرز له 

وارد خانه که شد، او را بغل کرد. لب را بر گونه های سلما» سایید و او را بوسه باران کرد. از دلتنگی گفت. از اینکه چقدر زندگی در دوریِ او، برایش سخت است. از روزگار نالید. از اینکه زمانه، زن و فرزندش را از او

ادامه مطلب

الگوی متفاوت زندگی (داستان گونه ای از آسیه سلطانی)

مشخصات
آخرین جستجو ها